google-site-verification: google9dfe770562c9e4ec.html
top of page

مقاله: مدل آموزشی مبتنی بر نظریه استعداد OMU---دکتر محمد بروجردی --دکتر بهاره جعفریان

Updated: Jan 13

مقاله: مدل آموزشی مبتنی بر نظریه استعداد OMU

چکیده

این مقاله به بررسی نظریه استعداد OMU می‌پردازد که بر سه محور مشاهده (Observation)، انگیزه (Motivation) و درک اجتماعی (Social Understanding) استوار است. نظریه OMU به عنوان رویکردی نوین، تعامل میان عوامل روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی در رشد استعدادها را مورد توجه قرار می‌دهد. مدل آموزشی مبتنی بر این نظریه، فرآیندی چندبعدی و جامع را برای کشف و پرورش استعدادهای کودکان پیشنهاد می‌کند. در این مقاله، ابتدا به تعریف و تبیین مسئله پرداخته، سپس پیشینه نظری و ساختار مدل آموزشی OMU بررسی می‌شود. در ادامه، راهکارهای عملی و مراحل اجرای این مدل معرفی شده و در نهایت، توصیه‌هایی برای توسعه این رویکرد در نظام آموزشی ارائه می‌گردد.


مقدمه

مسئله پرورش استعداد همواره یکی از دغدغه‌های اصلی نظام‌های آموزشی بوده است. نظریه‌های متعدد روان‌شناختی و تربیتی به ابعاد گوناگون این موضوع پرداخته‌اند. نظریه OMU، با تمرکز بر مشاهده، انگیزه و درک، چارچوبی نوین ارائه می‌دهد که تأثیر عوامل مختلف بر رشد استعدادها را در یک سیستم پویا مورد بررسی قرار می‌دهد. این نظریه پیشنهاد می‌کند که برای کشف و پرورش استعدادها، باید یک رویکرد تعاملی و چندبعدی اتخاذ شود که بتواند محیط آموزشی را به محیطی پویا، خلاق و پشتیبان تبدیل کند.


تعریف و تبیین مسئله

تعریف استعداد در نظریه OMU

استعداد در نظریه OMU به‌عنوان یک مفهوم چندبعدی تعریف می‌شود که از تعامل سه عنصر کلیدی تشکیل شده است:


مشاهده (Observation): توانایی فهم و تحلیل محیط پیرامون از طریق تعامل با دنیای واقعی. این شامل مهارت‌هایی مانند دقت، تفسیر داده‌ها، و توانایی استنباط الگوها از محیط است. مشاهده نه تنها شامل دریافت اطلاعات حسی، بلکه تحلیل و پردازش آن برای دستیابی به درکی عمیق‌تر است.

انگیزه (Motivation): نیرو یا تمایل درونی برای کشف، یادگیری و توسعه. انگیزه می‌تواند به‌صورت ذاتی (مانند کنجکاوی و علاقه) یا بیرونی (مانند تشویق‌های اجتماعی) بروز پیدا کند. در نظریه OMU، انگیزه‌های درونی به‌عنوان عامل اصلی در پیشبرد استعداد تأکید شده است.

درک اجتماعی ( social Understanding): توانایی تفسیر مفاهیم اجتماعی و فرهنگی، تحلیل نقش‌های اجتماعی و ایجاد ارتباط بین مفاهیم پیچیده. درک عمیق‌تر به فرد کمک می‌کند تا به‌طور آگاهانه‌تر با محیط و چالش‌های آن تعامل داشته باشد.

این تعریف بر اهمیت تعامل این سه محور تأکید دارد و نشان می‌دهد که استعداد به‌عنوان یک پدیده تک‌بعدی قابل تفسیر نیست. بلکه مجموعه‌ای از قابلیت‌ها و تعاملات انسانی است که با هم در رشد و توسعه فرد نقش ایفا می‌کنند.


تبیین مسئله: چرا رویکرد جامع به استعداد ضروری است؟

در بسیاری از مدل‌های سنتی پرورش استعداد، تنها یک یا دو جنبه از استعداد مورد توجه قرار گرفته است. به‌عنوان مثال:


مدل‌های مبتنی بر توانایی شناختی، تنها به ظرفیت ذهنی فرد برای حل مسائل یا یادگیری می‌پردازند، اما انگیزه‌ها و تعاملات اجتماعی را نادیده می‌گیرند.

رویکردهای روان‌شناختی که بر انگیزه و نیازهای فردی تمرکز دارند، اغلب از تأثیرات محیطی و اجتماعی غافل هستند.

نظریه‌های اجتماعی-فرهنگی مانند نظریه ویگوتسکی به اهمیت تعامل اجتماعی تأکید می‌کنند، اما ممکن است انگیزه‌های فردی یا توانایی مشاهده را کمتر در نظر بگیرند.

نظریه OMU چگونه این کاستی‌ها را رفع می‌کند؟

نظریه OMU با ادغام سه محور مشاهده، انگیزه و درک، رویکردی جامع ارائه می‌دهد که به‌طور هم‌زمان به جنبه‌های روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی می‌پردازد. این نظریه بر این نکته تأکید دارد که:


مشاهده فعال به فرد امکان می‌دهد تا اطلاعات محیطی را دریافت کرده و آن را در فرآیندهای یادگیری به کار گیرد. این مهارت پایه‌ای برای توسعه خلاقیت و حل مسئله است.

انگیزه درونی به‌عنوان نیروی محرکه اصلی برای یادگیری و رشد، باید تقویت شود. این امر نیازمند محیطی است که کنجکاوی را تحریک و پاداش‌های معنوی ارائه کند.

درک اجتماعی و فرهنگی به کودکان کمک می‌کند تا خود را در یک بستر وسیع‌تر ببینند و بتوانند نقش‌های اجتماعی خود را تحلیل کنند. این امر باعث ایجاد توانایی برای تصمیم‌گیری‌های آگاهانه و تعامل مؤثر با دیگران می‌شود.

پیشینه نظری و مفهومی:

بیشتر نظریه‌پردازان کلاسیک در زمینه پرورش استعداد، بر جنبه‌های خاصی از آن تأکید کرده‌اند. در این میان، می‌توان به نظریه‌های گاردنر در خصوص هوش‌های چندگانه، ویگوتسکی در زمینه نقش محیط اجتماعی در رشد شناختی، و مزلو در تأکید بر نیازهای روان‌شناختی اشاره کرد. در همین راستا، نظریه بندورا با تأکید بر یادگیری از طریق مشاهده و مدل‌سازی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.


در مقابل، مدل OMU به‌عنوان یک رویکرد ترکیبی، هم‌زمان سه جنبه مشاهده، انگیزه و درک اجتماعی را در فرآیند رشد استعدادهای فردی در نظر می‌گیرد. این مدل ضمن توجه به ملاحظات فردی، به‌طور ویژه به روابط و تعاملات اجتماعی و محیطی که بر توسعه استعداد تأثیر دارند، تأکید دارد.


بنابراین، مدل OMU نه‌تنها به‌عنوان یک نظریه آموزشی جدید، بلکه به‌عنوان یک فرآیند یادگیری و رشد مستمر می‌تواند نقش مؤثری در توسعه استعدادهای کودکان ایفا کند. در این بخش، مقایسه‌ای بین این مدل و دیگر نظریه‌های شناخته‌شده به‌ویژه از منظر ارتباط آن‌ها با زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی می‌شود تا نشان دهد که چرا مدل OMU به‌عنوان یک رویکرد جامع به پرورش استعداد بیشتر از دیگر نظریه‌ها مؤثر است.


ضرورت تغییر در نظام های آموزشی :

نظام آموزشی فعلی در بسیاری از کشورها، از جمله ایران، با چالش‌های جدی در شناسایی و پرورش استعدادهای کودکان مواجه است. این چالش‌ها عبارت‌اند از:


تکیه بر روش‌های سنتی: بسیاری از مدارس بر روش‌های تکراری و حفظی تأکید دارند که خلاقیت و مشاهده فعال کودکان را سرکوب می‌کند.

نبود برنامه‌های شخصی‌سازی‌شده: برنامه‌های درسی اغلب به‌صورت یکسان برای همه دانش‌آموزان طراحی شده‌اند و به نیازهای فردی و علایق آن‌ها توجه نمی‌شود.

نادیده گرفتن نقش‌های اجتماعی: آموزش رسمی معمولاً بر توانایی‌های شناختی متمرکز است و از آموزش مفاهیم اجتماعی و فرهنگی غفلت می‌کند.

ضعف در تقویت انگیزه‌های درونی: تمرکز بر پاداش‌های بیرونی (مانند نمره و رتبه) باعث کاهش انگیزه‌های درونی دانش‌آموزان می‌شود.

ضرورت نظریه OMU:

نظریه OMU، برخلاف مدل‌های تک‌بعدی، بر این نکته تأکید دارد که استعداد تنها یک ویژگی ذاتی نیست، بلکه محصول تعامل پیچیده میان فرد و محیط است. این نظریه:


محیط آموزشی را به‌عنوان بستری برای رشد استعدادها تعریف می‌کند.

پیشنهاد می‌دهد که مدارس باید محیط‌هایی فراهم کنند که کودکان در آن بتوانند استعدادهای خود را از طریق مشاهده، انگیزه و درک اجتماعی به‌صورت هم‌زمان پرورش دهند.

بر تغییر بنیادی در ساختار نظام آموزشی تأکید دارد تا به‌جای تمرکز صرف بر آموزش محتوای درسی، به پرورش استعدادهای متنوع بپردازد.

جمع بندی این بخش:

تعریف و تبیین استعداد در نظریه OMU نه‌تنها به شناخت بهتر استعدادها کمک می‌کند، بلکه چارچوبی برای بازطراحی محیط‌های آموزشی فراهم می‌آورد که در آن‌ها استعدادهای کودکان به‌طور همه‌جانبه کشف و پرورش یابند. این رویکرد می‌تواند به تحولی اساسی در نظام آموزشی منجر شود و نسل‌های آینده را برای مواجهه با چالش‌های پیچیده‌تر آماده کند.

محورهای اصلی مدل OMU: مشاهده (Observation)، انگیزه (Motivation)، و درک اجتماعی ( Social Understanding)

مدل آموزشی OMU سه محور اصلی را برای درک و پرورش استعدادها معرفی می‌کند: مشاهده، انگیزه و درک. این محورها به‌طور مستقیم به فرآیند رشد چندبعدی کودکان ارتباط دارند و به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که هر یک مکمل دیگری باشد. در ادامه، هر محور به تفصیل توضیح داده می‌شود.


1. مشاهده (Observation)

مشاهده به‌عنوان اولین محور مدل OMU، به مهارت‌های ادراکی و تحلیلی فرد در شناسایی محیط اطراف و فهم دقیق آن تأکید دارد. این مهارت به کودکان اجازه می‌دهد تا دنیای پیرامون خود را با دقت بیشتری ببینند، اطلاعات را جمع‌آوری کنند و مفاهیم موجود در محیط را تحلیل نمایند.


ابعاد مشاهده در مدل OMU:

توسعه توانایی ادراک محیط: مشاهده کودکان را قادر می‌سازد تا پدیده‌های محیطی را بهتر درک کنند و به جای نگاه سطحی، به عمق مسائل توجه کنند.

رشد تفکر انتقادی: مشاهده دقیق، پایه‌ای برای طرح سوالات معنادار است و به کودکان کمک می‌کند تا دیدگاه‌های مختلف را بررسی کنند و نتیجه‌گیری‌های عمیق‌تری داشته باشند.

تعامل با محیط واقعی: تجربه مستقیم و مشاهده محیط واقعی به کودکان کمک می‌کند تا مفاهیم آموخته‌شده را با زندگی روزمره تطبیق دهند.

راهکارهای آموزشی برای تقویت مشاهده:

فعالیت‌های میدانی: استفاده از فرصت‌های خارج از کلاس مانند بازدید از موزه‌ها، طبیعت یا محیط‌های اجتماعی برای توسعه مهارت‌های مشاهده‌ای.

پروژه‌های علمی و هنری: تشویق کودکان به انجام پروژه‌هایی که نیازمند تحلیل و مشاهده دقیق هستند، مانند مشاهده رفتار حیوانات یا طراحی یک نقاشی مبتنی بر طبیعت.

استفاده از فناوری‌های آموزشی: ابزارهایی مانند میکروسکوپ، دوربین، یا نرم‌افزارهای تعاملی می‌توانند مهارت‌های مشاهده را تقویت کنند.

پرسش‌گری خلاق: معلمان می‌توانند با طرح سوالات مرتبط با مشاهدات دانش‌آموزان، آن‌ها را به دقت بیشتر در محیط خود تشویق کنند.

نتایج محور مشاهده:

افزایش دقت و توجه به جزئیات.

توانایی تحلیل مسائل و رویدادها از زوایای مختلف.

ایجاد پیوند میان آموخته‌ها و محیط واقعی.

2. انگیزه (Motivation)

انگیزه به‌عنوان دومین محور مدل OMU، عامل محرکه‌ای است که کودکان را به یادگیری و رشد ترغیب می‌کند. این محور تأکید دارد که یادگیری زمانی پایدار و مؤثر خواهد بود که انگیزه درونی فرد تقویت شود.


ابعاد انگیزه در مدل OMU:

انگیزه درونی: ناشی از کنجکاوی، علاقه و اشتیاق کودک برای یادگیری.

انگیزه بیرونی: مانند تشویق معلمان، همسالان یا خانواده که می‌تواند به تقویت انگیزه درونی کمک کند.

ارتباط میان انگیزه و خلاقیت: انگیزه بالا معمولاً با خلاقیت و ایده‌پردازی بیشتر همراه است، چرا که کودکان علاقه‌مند به کشف راه‌حل‌های جدید برای مسائل می‌شوند.

راهکارهای آموزشی برای تقویت انگیزه:

طراحی برنامه‌های متناسب با علایق کودکان: برنامه‌های آموزشی باید به گونه‌ای طراحی شوند که با علاقه‌ها و نیازهای فردی کودکان سازگار باشند.

پاداش‌های معنوی: تأکید بر پیشرفت شخصی به جای پاداش‌های مادی، مانند تحسین از تلاش‌های فردی یا تشویق به ارائه خلاقیت.

تجربه‌های یادگیری عملی: فراهم کردن فرصت‌هایی برای تجربه و یادگیری از طریق پروژه‌های عملی که به کودکان انگیزه بیشتری برای کشف و فهم بدهد.

نقش معلمان: معلمان باید نقش مشاور و الهام‌بخش را ایفا کنند و با شناخت استعدادها و علایق کودکان، انگیزه‌های آن‌ها را تقویت کنند.

نتایج محور انگیزه:

تقویت علاقه و کنجکاوی در یادگیری.

افزایش پشتکار و تلاش در مواجهه با چالش‌های یادگیری.

ایجاد پایه‌ای برای یادگیری مداوم در طول زندگی.

3. درک اجتماعی( Social Understanding)

درک به‌عنوان سومین محور مدل OMU، شامل شناخت و تحلیل ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و نقش‌های اجتماعی است. این محور تأکید دارد که کودکان باید توانایی درک و تحلیل محیط اجتماعی خود را توسعه دهند تا بتوانند به‌طور مؤثری با آن تعامل کنند.


ابعاد درک در مدل OMU:

درک نقش‌های اجتماعی: شناخت نقش‌های مختلف در جامعه و چگونگی تأثیر آن‌ها بر زندگی فردی و جمعی.

آگاهی از کلیشه‌های جنسیتی: تحلیل نقش کلیشه‌های اجتماعی در شکل‌گیری باورها و رفتارها.

مهارت‌های همدلی و ارتباط: درک احساسات و نیازهای دیگران برای ایجاد تعاملات مؤثر و معنادار.

راهکارهای آموزشی برای تقویت درک:

آموزش چندفرهنگی: ارائه برنامه‌هایی که کودکان را با فرهنگ‌ها و نقش‌های اجتماعی مختلف آشنا کند.

بحث درباره کلیشه‌ها: برگزاری بحث‌ها و فعالیت‌هایی که به کودکان کمک می‌کند تا نقش کلیشه‌ها را شناسایی و نقد کنند.

پروژه‌های گروهی: تشویق به همکاری و همفکری در پروژه‌های گروهی که توانایی تعامل اجتماعی و تحلیل مسائل جمعی را تقویت کند.

داستان‌سرایی و نمایش: استفاده از داستان‌ها و نمایش‌ها برای تشریح نقش‌ها و ساختارهای اجتماعی به شیوه‌ای ملموس و جذاب.

نتایج محور درک اجتماعی :

توسعه توانایی تحلیل مسائل اجتماعی و فرهنگی.

افزایش همدلی و درک متقابل در تعاملات اجتماعی.

ایجاد ذهنیتی آزاد و عاری از کلیشه‌های محدودکننده.

جمع‌بندی محورهای مدل OMU:

مدل OMU با تمرکز بر مشاهده، انگیزه و درک اجتماعی ، سه بُعد اصلی رشد استعداد را پوشش می‌دهد. هر یک از این محورها به‌طور جداگانه برای پرورش استعداد کودکان حیاتی هستند و در عین حال، مکمل یکدیگرند. این مدل نه‌تنها به پرورش توانایی‌های فردی کمک می‌کند، بلکه کودکان را برای تعامل مؤثر با محیط‌های پیچیده اجتماعی و فرهنگی آماده می‌سازد.

بنابراین مدل OMU به‌عنوان رویکردی جامع برای کشف و پرورش استعداد کودکان ونوجوانان و جامعه پذیری مترقی آنها منجر خواهد شد.

مدل OMU، با تکیه بر سه محور مشاهده (Observation)، انگیزه (Motivation) و درک اجتماعی( Social Understanding)، فراتر از یک نظریه آموزشی صرف عمل می‌کند. این مدل یک چارچوب عملیاتی و کاربردی ارائه می‌دهد که نه‌تنها قابلیت اجرا در محیط‌های آموزشی دارد، بلکه می‌تواند راهنمایی برای سیاست‌گذاران، معلمان، والدین و حتی خود کودکان در مسیر رشد و شکوفایی استعداد باشد.


۱. چرا مدل OMU کارآمد است؟

مدل OMU با نگاه چندبعدی به مقوله استعداد، به نیازهای واقعی کودکان در دنیای امروز پاسخ می‌دهد.


پیوند میان نظریه و عمل: این مدل از رویکردهای علمی و روان‌شناختی درک استعدادها الهام گرفته و آن‌ها را به‌صورت عملیاتی در نظام آموزشی پیاده‌سازی می‌کند.

توجه به انسانیت چندوجهی: انسان در این مدل تنها به‌عنوان یک یادگیرنده شناختی دیده نمی‌شود، بلکه انگیزه‌های درونی، تعاملات اجتماعی و ادراک او نیز در فرآیند یادگیری و رشد لحاظ می‌شود.

تناسب با تغییرات جهانی: در دنیایی که پیچیدگی‌های اجتماعی و فرهنگی به‌سرعت در حال تغییر است، این مدل به کودکان کمک می‌کند تا با محیط خود سازگار شوند و توانایی تعامل و رشد را در شرایط مختلف بیابند.

۲. کاربرد مدل در محیط‌های آموزشی

مدل OMU یک نقشه راه دقیق برای طراحی برنامه‌های آموزشی ارائه می‌دهد:


در مدارس:

این مدل می‌تواند راهنمایی برای معلمان در طراحی برنامه‌های درسی باشد که هم علایق و استعدادهای فردی دانش‌آموزان را در نظر می‌گیرد و هم آن‌ها را برای چالش‌های واقعی زندگی آماده می‌کند.


اجرای پروژه‌های مبتنی بر مشاهده (مانند آزمایش‌ها، پژوهش‌های میدانی).

طراحی فعالیت‌های گروهی برای تقویت درک اجتماعی و همکاری.

فراهم کردن فضاهایی برای یادگیری فعال و انعطاف‌پذیر.

برای والدین:

والدین با آشنایی با اصول مدل OMU می‌توانند نقش مؤثری در کشف استعدادها و تقویت انگیزه‌های یادگیری فرزندان خود ایفا کنند.


تشویق به پرسش‌گری و مشاهده دقیق محیط خانه و جامعه.

ایجاد فرصت‌هایی برای مشارکت کودکان در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی.

پرورش خلاقیت از طریق فراهم کردن محیطی که عاری از کلیشه‌ها و محدودیت‌های غیرضروری باشد.

در سیاست‌گذاری آموزشی:

این مدل می‌تواند مبنایی برای تغییر و بهبود سیاست‌های آموزشی باشد که به جای رویکردهای یکسان‌سازی، بر توانایی‌ها و نیازهای متنوع کودکان تأکید دارد.


۳. پیامدهای عملی اجرای مدل OMU

اجرای موفق این مدل می‌تواند نتایج مهم و پایداری در سطح فردی، اجتماعی و جهانی داشته باشد:


در سطح فردی:


کودکان با کشف و تقویت استعدادهای خود، به انسان‌هایی مستقل، خلاق و خودآگاه تبدیل می‌شوند.

آن‌ها یاد می‌گیرند چگونه از فرصت‌ها و چالش‌ها به نفع رشد خود بهره ببرند.

در سطح اجتماعی:


با تقویت توانایی درک و تحلیل اجتماعی، نسل‌هایی ایجاد می‌شود که می‌توانند در مواجهه با مسائل پیچیده اجتماعی، نقش‌های مؤثری ایفا کنند.

همبستگی اجتماعی و احترام به تنوع فرهنگی افزایش می‌یابد.

در سطح جهانی:


آموزش مبتنی بر مدل OMU می‌تواند پایه‌ای برای پرورش شهروندانی جهانی باشد که از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی فراتر می‌روند و به مسائل جهانی نگاه انسانی و تحلیلی دارند.

۴. اهمیت راهبردی مدل در دنیای امروز

در دنیای کنونی که فناوری، جهانی‌سازی و تحولات اجتماعی به‌سرعت در حال تغییر هستند، نیاز به رویکردهای آموزشی جامع و انعطاف‌پذیر بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. مدل OMU این نیاز را پاسخ می‌دهد:


برای مواجهه با چالش‌های عصر دیجیتال: مهارت‌های مشاهده، تحلیل و درک به کودکان کمک می‌کند تا با حجم عظیم اطلاعات روبه‌رو شوند و آن‌ها را به‌صورت معنادار پردازش کنند.

برای توسعه پایدار: این مدل کودکان را برای ایفای نقش در جامعه‌ای پایدارتر، آگاه‌تر و منصفانه‌تر آماده می‌کند.

برای تقویت عدالت آموزشی: با توجه به توانایی‌ها و نیازهای متنوع کودکان، مدل OMU می‌تواند به کاهش نابرابری‌های آموزشی کمک کند.

۵. نتیجه‌گیری نهایی: راه به آینده

مدل OMU نه‌تنها راهنمایی برای امروز، بلکه پلی به سوی آینده است. این مدل به ما یادآوری می‌کند که هر کودک یک جهان بالقوه از استعدادهاست و آموزش، ابزاری است که این استعدادها را به واقعیت تبدیل می‌کند. اگر نظام‌های آموزشی، خانواده‌ها و جوامع بتوانند این مدل را بپذیرند و به‌کار گیرند، شاهد نسلی خواهیم بود که با اعتمادبه‌نفس، خلاقیت و توانایی بالا می‌توانند جهان را به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کنند.


سخن آخر:


اجرای مدل OMU یک دعوت به تحول است:


تحول در روش‌های آموزش.

تحول در نحوه درک کودکان از خود و جهان پیرامونشان.

تحول در آینده‌ای که در آن استعدادها به‌جای آن‌که محدود شوند، فرصت شکوفایی می‌یابند.


منابع

Gardner, H. (1983). Frames of Mind: The Theory of Multiple Intelligences. Basic Books.

Vygotsky, L. (1978). Mind in Society: The Development of Higher Psychological Processes. Harvard University Press.

Maslow, A. H. (1943). A theory of human motivation. Psychological Review, 50(4), 370–396

Vygotsky, L. S. (1978). Mind in Society: The Development of Higher Psychological Processes. Harvard University Press.

Bandura, A. (1986). Social Foundations of Thought and Action: A Social Cognitive Theory. Prentice Hall.

Maslow, A. H. (1943). A Theory of Human Motivation. Psychological Review, 50(4), 370-396.

Deci, E. L., & Ryan, R. M. (1985). Intrinsic Motivation and Self-Determination in Human Behavior. Springer Science & Business Media.

Gardner, H. (1983). Frames of Mind: The Theory of Multiple Intelligences. Basic Books.

Kolb, D. A. (1984). Experiential Learning: Experience as the Source of Learning and Development. Prentice Hall.

Bourdieu, P. (1986). The Forms of Capital. In J. Richardson (Ed.), Handbook of Theory and Research for the Sociology of Education (pp. 241-258). Greenwood


 
 
 

Comments


  • Whatsapp
  • Instagram

© 2024 by Resilience Road Powered and secured by Wix

bottom of page